درد دارد این نوشته ها - ترسیدم از ناشکری.خشمگین و عصبانی
,
از کارم گله کردم
و از این زندگی کوفتی
....
وقتی گفتم زندگی کوفتی
دستت لرزید
عرق سردی بر پیشانیت نشست.
ترسیدم
ترسیدم از ناشکری.
از داشتن تو
,
از کارم گله کردم
و از این زندگی کوفتی
....
وقتی گفتم زندگی کوفتی
دستت لرزید
عرق سردی بر پیشانیت نشست.
ترسیدم
ترسیدم از ناشکری.
از داشتن تو